کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
یلدایلدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

فرشته زندگی ما kimiya omidetayebe

فرشته نویسنده وبلاگ هستم

انشا کیمیا در آینده

چرامادر خودرادوست دارید؟ مادرم را دوست دارم چون من را بدنیا آورده وبرای من سختی  بسیارکشیده  ،خیلی از شب ها نخوابیده  من را شیر داده تا من راحت بخوابم مادرم وقتی من را بدنیا آورده درد کشیده ولی با دیدن  من لبخند زده وسختی هارا فراموش کرده مادرم را دوست دارم چون وقتی میخواسته به من شیر  بدهد قبل از اینکه شیر شیشه را توی حلق من بریزد اول روی دست خودش امتحان میکرده او فداکاراست. مادرم را دوست دارم چون ................ وقتی من تب میکنم او عرق می ریزد وقتی خرابکاری میکنم به رویم نمی آورد وفوری  در پی  جمع وجور کردن است وقتی ساعت یازده شب یادم می افتد که ...
7 خرداد 1391

سوم خرداد 61 بابا یادته؟

بابای خوبم   بابای بهترازجانم   یکی بود یکی دیگر هم بود اون خدای مهربون من بود  یک شهر قشنگی داشتیم همیشه غروبش قشنگترین غروبای دنیا بود اون شهر زیبارو کی ویران کرد؟ تو چه کردی بابا؟ آن روز را میگویم روز خرمشهر! سوم خرداد   آن روزها  خرمشهر  خونین شهر شد !بابا تو غصه خوردی؟. آن روزها خرمشهر سقوط کرد ! بابا دلت شکست؟ ان روز  خرمشهر خالی از سکنه شد! بابا صدایت سنگین شد؟  آن روز که به دست دلاور مردان وطنم خرمشهر   از دست صدامیان پلید گرفته شد  بابا شاد شدی؟ یادت هست ؟ یادت هست بابای نازنینم! ...
4 خرداد 1391

آرزوهایم.در شب آرزوها

یامن یملک حوائج السائلین کیمیایم سلام امشب وقتی مفاتیح را باز کردم به شب لیله الرغائب رسیدم شبی  که میتوان  ب هترین آرزو را برای بهترینت کرد پس بهتر ازتو کی؟ آرزو کردم که همیشه سالم وسلامت در کنار پدرومادر بزرگ شوی آرزو دارم که از منتظران حضرت مهدی (عج) باشی آرزو کردم که خداوندتورااز مومنین وپرهیزکارانش قرار دهد ارزو کردم که تو دوستدار اهلبیت بشوی ارزو کردم که از خوش فکران وموفقان این جامعه بشوی آرزو دارم که تو در مدارج عالیه علمی قراربگیری تو خدارافراموش نکنی وخداتورانیز! آرزو میکنم که در کنار سلامت به فکر کمک به دیگران هم باشی از کبروغرور دوری کنی وبرای همه مفید باشی ...
2 خرداد 1391